سلام من برخوردم بیرون تقریبا خوبه ولی تو خونه خیلی...
ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، ۱۹ ساله )
سلام من برخوردم بیرون تقریبا خوبه ولی تو خونه خیلی عصبی و بد اخلاقم خیلی زودرنجم و با همه بد صحبت میکنم خواهش میکنم کمکم کنید خیلی دارم اذیت میشم
مشاور (خانم صفری)
باسلام. حالتی که به آن اشاره کردید، می تواند معلول عوامل مختلفی باشد. مخصوصاً اگر که احساس می کنید که همیشه اینقدر زودرنج و حساس نبوده اید و فقط مدتی است که این حالت را پیدا کرده اید، این حالت ممکن است ناشی از اضطراب، اختلال در خواب، خلق پایین و افسرده (به دلیل ناکامی یا تجربه ی منفی مهمی که اخیراً تجربه کرده اید یا به طور مکرر در حال تجربه ی آن هستید)، بعضی از شرایط مربوط به حالات و بیماری های جسمی مانند پرکاری تیروئید و یا حتی ناشی از عوارض بعضی از داروهایی که برای بیماری های جسمی مصرف می کنید، باشد. صرف نظر از عوامل فوق، مهمترین علت زودرنجی و اشتغال ذهنی افراطی با کارها و رفتارهای دیگران، به افکار و انتظارات ما در مورد دیگران باز می گردد. این یک اصل تأیید شده ی علم روانشناسی است که هیجانات و احساسات انسان، محصول مستقیم افکار او است. منظور از افکار، همان حدیث نفس یا خودگویی هایی است که هرانسانی در هر لحظه در ذهن خود دارد. شما هر فکری را که در ذهنتان به جریان بیندازید ناخودآگاه، هیجان و احساس همسو با آن فکر را تجربه خواهید کرد. به همین خاطر است که معمولاً می بینید مردم به یک رویداد واحد، به شیوه های مختلف و کاملاً متفاوت هیجانی، پاسخ می دهند. مثلاً فرض کنید که یک روز می بینید که یک نفر آشنا به شما جواب سلام نمی دهد؛ اگر در آن لحظه در ذهنتان به خودتان بگویید که «او از عمد به من سلام نکرد ... حتماً از دست من دلخور است ... حتماً فکر بدی در موردم دارد که جواب سلام مرا نداده است و ...»، این افکار، هیجان اضطراب را در شما ایجاد خواهد کرد. همچنین اگر در همین موقعیت، این افکار را در ذهنتان به جریان بیندازید که « از عمد سلام نکرد ... چه آدم بی ادب و مزخرفی!!» این افکار، به هیجان خشم در شما منجر خواهد شد. ولی اگر در این موقعیت به جای افکاری که گفته شد، به خودتان بگویید «ممکن است از عمد سلام نکرده باشد ولی من که مطمئن نیستم ... شاید اینقدر ذهنش مشغول بوده که متوجه من نشده ... برای خودم هم ممکن است این حالت پیش بیاید که متوجه کسی نشوم بهش سلام نکنم .. آیا خوشم می آید که در چنین حالتی دیگران هم در مورد من چنین قضاوت کنند که از عمد سلام نکردم؟!». این فکر در چنین موقعیتی مانع راه اندازی هیجانات منفی مخربی همچون اضطراب و خشم خواهد شد. پس می بینید که افکار، چقدر می توانند در تجربیات هیجانی ما نقش داشته باشند. البته همیشه مثال ها به این سادگی نیست. گاهی شواهد، کاملاً تأیید می کنند که یک نفر رفتار بد و ناشایستی در حق شما داشته است. برخلاف تصور رایج، در این موارد، علم روانشناسی توصیه نمی کند که مثبت اندیش باشید و اصلاً ناراحت نشوید. در واقع در علم روانشناسی، هیجانات منفی به کلی مردود نیستند. هیجانات منفی، خود به دو دسته ی هیجانات منفی سالم و هیجانات منفی مخرب، تقسیم می شوند. هنگامی که دیگران با ما بدرفتاری می کنند، واکنش کاملاً سالم و طبیعی از لحاظ روانشناختی این است که ناراحت و دلخور شویم، ولی آنچه که ناسالم و غیرمنطقی است، این است که بیش از حد در مورد رفتار بد دیگران اشتغال ذهنی پیدا کنیم و خودمان را افسرده و خشمگین کنیم و عملکرد روانی و رفتاری خودمان را در زندگی عادی روزمره مان تنزل دهیم. برای اینکه بتوانید هیجانات منفی ناسالمی همچون عصبانیت و ناراحتی پایدار از رفتار بد دیگران را به هیجانات منفی سالمی همچون ناراحتی و دلخوری کوتاه مدت و موقتی تبدیل کنید، لازم است که روی افکار خود در چنین موقعیت هایی بیشتر کار کنید. آنچه که معمولاً منجر به ناراحتی های افراطی ما از رفتار دیگران می شود، این است که در افکار و انتظاراتمان در مورد نحوه ی رفتار و سلوک دیگران، بسیار مطلق گرایانه و کمال گرایانه عمل کنیم. یعنی انتظار داریم که دیگران «باید» با ما منصفانه و شایسته عمل کنند، در حالی که عملاً هیچ بایدی وجود ندارد. در واقع این انتظارات مطلق گرایانه، نه تنها هیچگاه به طور کامل محقق نخواهند شد، بلکه دائماً مارا دچار احساس ناکامی و عصبانیت خواهند کرد. اما اگر این «بایدها» را به «ترجیحات» تبدیل کنید، به تبع آن، هیجانات منفی و شدیدی همچون عصبانیت های افراطی را نیز به هیجانات منفی سالمی همچون دلخوری کوتاه مدت، تغییر خواهید داد. منظور از ترجیحات، این است که به خودتان بگویید که «اگرچه برای شما مطلوب است که دیگران همیشه با شما منصفانه رفتار کنند ولی هیچ بایدی در کار نیست و شما منطقاً نمی توانید انتظار داشته باشید که همه همیشه با شما منصفانه رفتار کنند». البته مطالبی که بیان شد، فقط بخشی از تکنیک های شناختی مطرح شده در علم روانشناسی برای کاهش زودرنجی و حساسیت های بیش از حد بود. برای آشنایی بیشتر با این اصول، پیشنهاد می کنم کتاب «زندگی عاقلانه» از دکتر آلبرت الیس را مطالعه فرمایید (مخصوصاً فصول اول و فصل مربوط به خودپذیری و دیگر پذیری نامشروط).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}